محققان در پژوهشهای خود به نقش میزان جاهطلبی و اعتمادبهنفس افراد در تعیین اهداف پرداختهاند. با بررسی نمونههای رفتاری در این تحقیقات، مشخص شده است که بین اهداف یک فرد و میزان اعتمادبهنفس و جاهطلبیاش رابطهی مستقیمی وجود دارد. به طور کل بزرگ بودن اهداف، مسیرهای جدیدی به سوی پیشرفت خواهد ساخت و تا زمانی که این اهداف بزرگ، رنگی از بلندپروازی به خود نگیرند همچنان به پیشرفت کمک خواهند کرد. آنچه در نتایج تحقیقات قابل تأمل بود، تمایل شرکتکنندگان به ترسیم اهداف سهلالوصول و ساده بود. تا به حال به این موضوع فکر کردهاید که چرا اهداف ساده برای ما اطمینانبخشتر به نظر میرسند؟
اولین چالش انتخاب اهداف سهلالوصول، دور شدن از پیشرفت است. اهداف ما به نوع برنامهریزیهای ما شکل میدهند و الهامبخش رفتارهایی میشوند که هدف اولیه در قالب آنها تحقق مییابد. زمانی که موفقیت را در برآورده کردن اهدافی پیشپاافتاده جستوجو میکنیم، اختلاف سطح، که مهمترین راهکار در ورود به سطح جدید از پیشرفت است، اتفاق نمیافتد. در نقطهی مقابل، انتخاب اهداف دستنیافتنی قرار دارند. در این شرایط نیز تفاضل شدید اختلاف سطح پیشرفت و دور از دسترس بودن آن باعث دور شدن از پیشرفت میشود.
چالش دیگری که با انتخاب اهداف ساده به وجود میآید، کمرنگ شدن نقش استعدادهای ذاتی است. استعدادهای درونی ما که باید زمان مناسبی صرف شناسایی آنها کنیم، نقش بسیار مؤثری در شکلدهی به موفقیت دارند. پرورشِ این استعدادها یا تقویت کردن گروهی دیگر از آنها میتواند به شکل یک هدف برنامهریزیشده برای موفقیت درآید که با انتخاب اهداف سادهای که بدون استفاده از این استعدادها قابل وصول باشند، تقویت آنها به فراموشی سپرده میشود.
باید به نقش انتخاب اهداف ساده در کاهش انگیزه در بلندمدت توجه داشت. تداوم روند فعالیت برای اهدافی که فعالیت زیادی نیاز ندارند، به ایجاد باور آسانزیستی منجر میشود و انگیزه را که نیروی محرک برای کسب پیشرفتهای بزرگ و خلق تغییرات بزرگتر است، به نیروی واکنشگرا در برابر موفقیتخواهی تبدیل میکند.
دنبال کردن اهداف ساده اطمینانبخشتر است؛ زیرا ایجاد تغییرات بزرگ، که مقدمهی موفقیتهای بزرگ است، دشواری را تداعی میکند و مهمترین لازمهی کنار گذاشتن اهداف ساده، کنار گذاشتن این ذهنیت است.
دیدگاه خود را ثبت کنید
تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟در گفتگو ها شرکت کنید.