در تحقیق درباره شیوههای آموزشی سه شیوه اصلی مورد بررسی قرار گرفتهاند:
-
– یادگیری فعال: که همراه با افزایش میزان درگیری و مشارکت دانشآموزان در محیط کلاساست.
-
– فعالیتهای شناختی: که سعی دارد از شیوهها و تمریناتی در آموزش استفاده کند که معلمان را قادر میسازد، بهمنظور ایجاد انگیزش در دانشآموزان برای رسیدن به مهارتهای سطح بالاتر آنها را در مورد موضوع مورد نظر به چالش بکشانند، از آن جمله میتوان به ایجاد تفکر انتقادی و توانایی نقد و بررسی مسائل، شیوههای مختلف توانایی حل مسئله و تصمیمسازی اشاره کرد
-
– آموزش معلم محور: این رویه به فرآیندی اشاره دارد که در آن شیوههای آموزشی بکار گرفته میشود که تا حد زیادی مبتنی بر توانایی معلم در ارائه دروس است و شامل روشنسازی اهداف درس، آماده کردن خلاصهای مناسب از دروسی که قبلا شرح آنها رفته است، پرسش از دانشآموزان در قالب سوالاتی مبتنی بر حقایق مورد نظر در اهداف درس است.
سوال اصلی در این پژوهشها این بوده است که کدام یک از این شیوهها بر عملکرد بهتر دانشآموزان در امتحانات ریاضی در تحقیقات بینالمللی آموزش و یادگیری دانشآموزان و ارزیابی بینکشوری آنها تاثیر بیشتری داشتهاند؟
نتایج نشان میدهد که در میان انبوه بررسیها در بین کشورهای عضو سازمان توسعه و همکاری اقتصادی، این رویکرد استفاده از فعالیتهای شناختی بوده که بیشترین تاثیر را در کسب نتایج بهتر امتحانات ریاضی دانشآموزان داشته است. این رویه با شکلدهی رفتار نقادانه در مواجه با مسائل، افزایش توانایی حل مسائل و بکارگیری قوه تصمیمسازی در دانشآموزان عامل اصلی در کسب این نتایج بوده است. این استراتژی بهجای استفاده از یک راهحل روتین و معمول هنگام حل مسائل، دانشآموزان را قادر میسازد تا راهحلهای مختلفی را برای حل مسایل بهکار گیرند. خروجی نهایی چنین استراتژیای گسترش دامنه تحلیلی دانشآموزان و بهتعبیری گسترش مرزهای یادگیری آنان است. تحت این شرایط دانشآموزان در حل مسائل پیچیده نیز بهتر عمل کرده و رویکردی خلاقانه در حل آنها بکار میگیرند.
از طرف دیگر، نتایج این بررسی نشان میدهد که رویکرد آموزشی معلم محور تاثیر مثبتی بر دستاوردهای دانشآموزان در امتحانات ریاضی نداشته است. یک توضیح محتمل در تبیین این یافته میتواند این موضوع باشد که استراتژی آموزشی معلم محور اغلب در مورد دانشآموزانی با سطح عملکرد پایین کارگر است[۱]. پربیراه نیست در کلاسهایی که تمایل دانشآموزان برای شرکت در مباحث درسی و به چالش کشیدن معلمان در حل مسائل پایین است، این معلم خواهد بود که عامل اصلی در کنترل و جهتدهی موضوعات درسی باشد. اما در این میان نمیتوان لزوما استفاده از این رویکرد را نیز عاملی منفی درنظر گرفت. ارائه مطالب دروس با وضوح بالا و فراهم کردن خلاصهای از مطالب کلیدی دروس قبلی میتواند فضای آموزشی کلاس درس را مهیای آموزش کند. بهطور کلی اگر هدف اصلی در یک سیستم آموزشی استفاده از راهحلهای متداول و پرکاربرد باشد که بهدنبال یافتن راهحلی آسان در مورد مسائل مشابه و تکراری است این رویکرد میتواند کارگشا باشد. از آنجا که تحقیقات در میان کشورهای مورد بررسی نشان میدهد که عموم معلمان بیشتر تمایل دارند از این شیوه آموزشی در تدریس خود در کلاس درس استفاده کنند میتوان گفت تاثیر نهایی این استراتژی بر فرآیند کلی آموزش نامطلوب است. حل این مشکل در توانایی معلمان در ایجاد توازن در استفاده در هریک از این رویکردها در فرآیند تدریس خود است. معلمین باید تشخیص دهند در چه مواردی نیاز است که دانشآموزان بیشتر قوه تفکر و انتقادی خود را بکار گیرند و در چه مواردی باید از راه حال سریع و متداول در حال مسائل بهره برند. در مورد استفاده از شیوه یادگیری فعال در پژوهشهای اخیر محققین نتوانستهاند الگوی واضحی دال بر تاثیر قابل ملاحظه این فرآیند در میزان موفقیت دانشآموزان در امتحانات ریاضی پیدا کنند.
منبع:
OECD Education Working Papers, No. 148. Teaching Strategies for Instructional Quality: Insights from the TALIS-PISA Link Data. OECD, 2016. Pp . 59-60
[۱] Echazarra et al., 2016
دیدگاه خود را ثبت کنید
تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟در گفتگو ها شرکت کنید.