در این مقاله، رویکردی بسیار ساده و سیستماتیک برای اتخاذ تصمیمات درستتر و هوشیارانهتر به شما معرفی میکنیم.
به گزارش بهداشت نیوز: مشکلیابی
پشت هر تصمیمی که میگیرید، سعی دارید که مشکلی را حل کنید. طریقه عنوانکردن مشکلتان، چارچوب تصمیم شما را مشخص میکند و جایگزینهایی که در نظر میگیرید و طریقه ارزیابی آنها را تعیین میکند. مطرحکردن صحیح مشکل اهمیت بسیار زیادی دارد، چون روی کلیه افکار بعدیتان اثر میگذارد. با این وجود بسیاری از ما این مرحله را کلا نادیده میگیریم. عنوانکردن مشکلات کار سادهای است. هرچه مشکلتان بهتر تعریف شود حلکردن آن سادهتر خواهد شد. برای تعریف دوباره مشکلات میتوانید از تکنیکهای مختلف استفاده کنید. مثلا از خودتان بپرسید: چرا این فکر را کردم؟ یا چرا چنین احساسی داشتم؟
اهداف
وقتی تعریف بهتری از مشکلتان به دست آوردید وقتش است مشخص کنید که میخواهید با تصمیمتان چه کاری را انجام دهید. این قدم را هم اکثر ما اشتباه برمیداریم: به نظرمان اهدافمان کاملا مشخص و واضح هستند و نیازی به بیان دوباره ندارند. اهداف عناصری هستند که تصمیم ما را هدایت میکنند. مشخصکردن آنها درک ما را از مشکل بهتر میکند و انتظاراتی را برای راهحلهای ممکن به وجود میآورد. همچنین به شما کمک میکند وقتی میخواهید مشکلتان را برای بقیه توضیح دهید آنها را بهتر بیان کنید. پس بنشینید و اهدافتان را تا حد ممکن شفاف لیست کنید. چرا میخواهید شغلتان را عوض کنید؟ آیا بهخاطر رئیستان است؟ شاید میخواهید ساعت کارتان کمتر شود؟ این دلایل را کاملا واضح بنویسید. اگر اهدافتان بهطور طبیعی به ذهنتان نیامد، پشت هم از خودتان بپرسید چرا؟ با این روش میتوانید از دیدگاههای مختلف به اهدافتان نگاه کنید.
گزینههایتان را لیست کنید
حالا که مشکلتان کاملا مشخص شد و اهدافتان را هم تعیین کردید، وقتش است که گزینهها را ارزیابی کنید و تصمیم بگیرید، درست است؟ اما نه به این سرعت. اول باید گزینهها و انتخابهایی برای خودتان ایجاد کنید، آنها را گسترش دهید و امکانات موجود را بررسی کنید. دقت کنید که به هیچوجه نباید این مرحله را نادیده بگیرید. درواقع پیداکردن انتخابهای بیشتر و بهتر خیلی بهتر از آن است که مجبور باشید بین دو گزینه انتخاب کنید. هیچوقت نباید اولین گزینهای که به ذهنتان میرسد انتخاب کنید و یا حتی به دو گزینه هم نباید بسنده کنید. برای خلق گزینههای جدید باید هر کدام از اهدافتان را در نظر بگیرید و بپرسید چطور؟ یادتان باشد که گزینههایتان باید تا میتوانید زیاد باشد. برای تصمیمی که میخواهید بگیرید، همه انتخابها و گزینههای موجود را لیست کنید، آن را بیرون ذهنتان بکشانید و زمانی را به بررسی هر کدام بهتنهایی اختصاص دهید. برای موفقیت بیشتر و پیشبرد بهتر برنامه تصمیمگیریتان پیشنهاد میکنیم که سوالات را بازنویسی کنید. روانشناسان معتقدند: برای اتخاذ یک تصمیم درست و منطقی مهم این است که سوالات درست بپرسید. هر مشکلی که دارید، سعی کنید آن را به سه یا چهار شکل مختلف بنویسید. اینکه خودتان را مجبور کنید به طرق مختلف به آن مشکل نگاه و فکر کنید باعث میشود بتوانید راهکارهای متفاوتی نیز پیدا کنید.
نتایج
حالا وقت آن رسیده که بالاخره مزایا و فواید هر کدام از گزینههایتان را ارزیابی کنید و اولین روش انجام این کار این است که نتایجی که هر کدام در بر خواهند داشت ارزیابی کنید. هر کدام از گزینهها را بهطور جداگانه برداشته و نتایجی که انتخاب آن گزینه برایتان به همراه دارد زیر آن یادداشت کنید. با این کار تصمیمتان خیلی واضحتر و شفافتر میشود. متاسفانه گفتنش خیلی سادهتر از انجام دادنش است. پیشبینی نتایج بهطور کامل و دقیق کار بسیار دشواری است، چون هیچکس از آینده خبر ندارد. پس حواستان باشد که این مرحله را به شوخی نگیرید و تا جاییکه میتوانید واقعبینانه نتایج را بررسی کنید و از هر ابزاری که در دسترستان است برای این منظور استفاده کنید تا آیندهای شفافتر برای هر گزینه ترسیم کنید. میتوانید با افراد باتجربه مشورت کنید و از آنها اطلاعات بگیرید.برای موفقیت حتمی خود در این مرحله، این راهکار نیزمیتواند مفید باشد؛ به گزینه انتخابیتان بهعنوان یک آزمایش نگاه کنید: بدین صورت که تصور کنید قرار است برای تصمیمی که میگیرید به شما نمره بدهند. بیتردید، چنین اندیشهای باعث میشود شما اتوماتیکوار توجه بیشتری به آن کنید. بنویسید که چرا چنین تصمیمی گرفتید و بعد فکر کنید: این یک امتحان است و من از پس آن برمیآیم و فرصت دیگری برای تغییر آن ندارم. بقیه قرار است تصمیم من را ببینند و به آن نمره بدهند. این کار باعث میشود بیشتر به چرای تصمیمی که میگیرید فکر کنید و برنامهها و دیدگاههای ضعیف را کنار بگذارید.
سنجش تصمیمگیری
اگر تا اینجا بدون اینکه به راهحلی دست پیدا کنید پیش آمده باشید یعنی تصمیمتان بسیار سخت است. همچنین میتواند به این دلیل باشد که اهداف متناقضی هم دارید باید بهطور جدی بین آنها سبکوسنگین کنید.همانطور که ممکن است انتظار داشتهاید، این کار به هیچوجه آسان نیست. انتخاب بین اهداف بیارتباط مثل این میماند که سیب را با پرتقال مقایسه کنید. با این استثنا که برحسب تعداد اهدافتان، مثل این میماند که سیب را با پرتقال و فیل و پودر ماشین لباسشویی بخواهید مقایسه کنید.
تصمیمگیری
پس قبل از هر چیز وقت بسیار خوبی است که اهدافتان را دوباره بررسی کنید و سعی کنید با تکیه بر اطلاعاتی که تا اینجا جمع کردهاید، به طریقی آنها را سادهتر کنید. اگر باز هم کافی نبود و تصمیم برایتان مشخص نشده بود و نتوانستید با سبکوسنگین کردن ذهنی به تصمیمتان برسید، نیاز به یک رویکرد سیستماتیک دارید. در چنین رویکردهایی شما نتایج را از هم جدا می کنید و بهجای مقایسه هر گزینه با بقیه هر کدام را جداگانه ارزیابی میکنید.
حرف آخر
این فرایند تصمیمگیری شاید به نظرتان پرکار بیاید اما بعد از اینکه چندبار از آن استفاده کردید متوجه میشوید که اگر با نظم و دقت هر مرحله را طی کنید چندان وقتگیر نخواهد شد. یکی از ویژگیهای جالب این روش این است که هر کدام از مراحل به روشنکردن مراحل دیگر کمک میکند. وقتی نتایج را بررسی میکنید ممکن است به یک هدف جدید برسید یا با سبکوسنگین کردنها ممکن است مجبور شوید مشکلتان را دوباره تعریف کنید. این یعنی باید مدام بین مراحل بالا و پایین بروید.
دیدگاه خود را ثبت کنید
تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟در گفتگو ها شرکت کنید.