به نام خدایی که بخشنده است ستاره به حُکمش درخشنده است
کلاس با یک بازی جذاب شروع شد. داوطلبِ اول انتخاب شد و معلم به او گفت: «همهچیز را خوب نگاه کن. جای اشیا و همکلاسیهایت را به خاطر بسپار. وقتی از کلاس بیرون رفتی، ما چیزی یا کسی را در کلاس جابهجا میکنیم. بعد، تو وارد کلاس میشوی و میگردی و به همهچیز دقت میکنی. ما هم به میز ضربه میزنیم. هر گاه به چیزِی که جابهجا شده نزدیک شوی، ضربات ما محکمتر میشود و اگر دور شوی آرامتر ضربه میزنیم.»
دوستان ما از کلاس بیرون میرفتند و میآمدند و در جستوجوی تغییرات بودند. ما گاهی جای خودمان را با هم عوض میکردیم و گاهی اشیای کلاس را جابهجا میکردیم. هر بار دقت ما بیشتر میشد و شیء جابهجاشده را زودتر پیدا میکردیم. با این بازی همهی ما به اوج هیجان رسیدیم و خیلی خوش گذشت.
بعد از اینکه بازی تمام شد، معلم مهربان و خوشذوق ما گفت: «بچهها، این مقدمهی درس امروز بود.» همهی ما تعجب کردیم که چطور میشود این بازی، موضوع درس باشد. معلم گفت: «گاهی ضمیر متصل در جمله جابهجا میشود. باید دقت کنیم و جای اصلی ضمیر را پیدا کنیم. مثلاً در بیت زیر:
نمودش بس که دور آن راه نزدیک شدش گیتی به پیش چشم، تاریک
دو ضمیر « َش» در بیت از جای اصلی خود خارج شدهاند: بس که آن راه نزدیک برایش دور نمود، گیتی به پیش چشمش تاریک شد.»
یکی از دانشآموزان اجازه گرفت تا ضمیرهای پیوسته را نام ببرد: « َم، َت، َش/ ِمان، ِتان، ِشان»
معلم حرفش را تأیید کرد و بیت زیر را روی تابلو نوشت و از ما خواست جای اصلی ضمیر پیوسته را بیابیم:
نگشت آسایشم یک لحظه دمساز گهی از گربه ترسیدم، گه از باز
خیلی از بچهها توانستند جای اصلی ضمیر را پیدا کنند؛ چون فهمیده بودند که برای این کار باید ابتدا اجزای اصلی جمله را مرتب کنند: آسایش یک لحظه دمسازم نگشت؛ گاهی از گربه و گاهی از باز ترسیدم.
آن ساعتِ درسی، با تمرینهای بیشتر سپری شد؛ طوری که جهش ضمیر مثل خاطرهای شیرین در ذهن تکتک ما باقی ماند.
دیدگاه خود را ثبت کنید
تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟در گفتگو ها شرکت کنید.