بعد از امتحانات نیمسال اول تصمیم گرفتیم نظمی به کلاسمان بدهیم و برای زیباسازیِ آن کاری کنیم. بالاخره ساعتهای مفیدِ روزمان در کلاس سپری میشد و ما هم برای ایجاد نشاط در کلاس مسئول بودیم. بعد از مشورتی که با آقا معلمِ خوشفکرمان کردیم قرار شد گروهبندی شویم و هر گروه یک ایدهی زیستمحیطی برای زیباسازی کلاس ارائه دهد و ایدههایمان را در یک روز خاص با خود به کلاس بیاوریم.
روز موعود فرارسید. در کلاس غوغایی بود. همهی ما از دیدنِ ایدههای یکدیگر شگفتزده شده بودیم. وای که چهقدر ذهنهای ما خلاق بود و خودمان خبر نداشتیم! یک گروه در بطریهای پلاستیکی، گل کاشته بود. گروه دیگر با بطریها جای گچ و تختهپاککن و ماژیک برای کلاس آماده کرده بود. یک گروه هم با مراجعه به رستورانها درِ بطریها را جمعآوری کرده بود و با آنها یک رنگینکمان بزرگ برای زیباسازیِ دیوار کلاس ساخته بود.
کلاسمان دیدنی شده بود. آقا معلم تشویقمان کرد و از کلاسهای دیگر برای بازدید به کلاسِ ما آمدند. هر ذهنی سرشار از ایده است و اگر مصرفگرا نباشیم میتوانیم با سادهترین دورریختنیها، زیباترین ایدهها را اجرا کنیم.
لبخند رضایت آقا معلم و کلاسی که حالا دیگر خیلی بانشاط شده، همهی ما را شاد کرد.
دیدگاه خود را ثبت کنید
تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟در گفتگو ها شرکت کنید.