به گزارش بهداشت نیوز، یکی از شرایط لازم جهت دست یابی به سلامت روان، برخورداری از یک نظام ارزشی منسجم می باشد. تاکنون تعاریف متعددی از «سلامت روان» ارائه شده که همگی بر اهمیت تمامیت و یکپارچگی شخصیت تاکید ورزیده اند.
گلدشتاین، سلامت روانی را تعادل بین اعضا و محیط در رسیدن به خود شکوفایی می داند.چاهن نیز سلامت روانی را وضعیتی از بلوغ روان شناختی تعبیر می کند که عبارت است از حداکثر اثربخشی و رضایت به دست آمده از تقابل فردی و اجتماعی که شامل احساسات و بازخوردهای مثبت نسبت به خود و دیگران می شود.
در آستانه قرن بیست و یکم، انسان مضطرب، افسرده و بحران زده عصر حاضر، بیش از هر زمان دیگری خود را درگیر سؤال هایی اساسی می یابد. می توان بر این نکته تأکید کرد که ارزش ها ،اساس و بنیان یکپارچگی شخصیت سالمند.
در حقیقت، ارزش ها، سازمان دهنده های اصلی اعمال و رفتارهای شخصیت رشدیافته به شمار می روند و سلامت روان، بی تردید، محصول چنین شخصیتی است.
وقتی آستانه قدرت تحمل پایین می آید دیگر از سلامت روان خبری نیست. سلامت روانی که این روزها دستخوش رویدادهای بسیاری شده و شکل غریبی در جامعه به خود گرفته است.
سلامت روان و ارتقای بهداشت روان
یک روان شناس، درباره ارتقای سلامت روان می گوید:یک فرد علاوه بر سلامت جسمی باید احساس امنیت اجتماعی هم داشته باشد و این مساله به وضعیت اقتصادی فرد و جامعه برمی گردد، چرا که باعث می شود خیالش راحت باشد از اینکه منبع درآمدی دارد و می تواند مخارج زندگی اش را تامین کند. بنابراین وقتی همه این موارد به وجود آید سلامت روان نیز ایجاد می شود.
امروزه حرف از مهارت زندگی و ارتقای بهداشت روانی است. به نظر شما محیط زندگی آرام چه تاثیری بر سلامت روان افراد می گذارد؟
قطعا بسیار تاثیرگذار است. وقتی از سلامت روان حرف می زنیم، دو مطلب مد نظر است. یکی اینکه احساس خوشی، نشاط، آرامش، امیدواری و نظایر آنها مجموعا چیزی را به عنوان کیفیت زندگی تشکیل می دهند. به عبارت دیگر کیفیت زندگی شاخص مهمی در سلامت روانی است.
مفهوم دیگر آنکه سلامت روان به معنی نداشتن بیماری روانی است و در واقع کسانی که بیمار روانی نیستند به روانپزشک مراجعه نکرده و از سلامت روان برخوردارند. مطمئنا آرامش و داشتن محیط آرام می تواند تاثیر زیادی در ایجاد سلامت روان داشته باشد.
کیفیت زندگی هم به عوامل متعددی بستگی دارد که در سلامت روانی فرد موثر است. اگر فردی از نظر جسمی سالم نباشد، طبیعتا نگران و مضطرب است و همین اتفاق سبب به هم خوردن سلامت روان او خواهد شد. همچنین یک فرد علاوه بر سلامت جسمی باید احساس امنیت اجتماعی هم داشته باشد و این مساله به وضعیت اقتصادی فرد و جامعه بر می گردد، چرا که باعث می شود خیالش راحت باشد از اینکه منبع درآمدی دارد و می تواند مخارج زندگی اش را تامین کند. بنابراین وقتی همه این موارد به وجود آید سلامت روان نیز ایجاد می شود.
سلامت روان به معنی آرامش فیزیکی و کمبود سر و صدا نیست و معنایی کلی تری دارد. برای مثال در مواردی ممکن است فرد در هواپیما با وجود سر و صدا احساس آرامش داشته باشد، چون فکرش از لحاظ اقتصادی راحت است. با وجود این، هر کدام از ما مدتی از روز نیاز به آرامش داریم، اینکه سر و صدایی نباشد و در طول شبانه روز هفت الی هشت ساعت بخوابیم. بنابراین آرامش به طور کلی معنوی، اقتصادی، اجتماعی، جسمی و… است که می تواند در سلامت روح تاثیرگذار باشد.
سلامت روحی به معنی کیفیت زندگی است، یعنی از زندگی لذت ببریم، همیشه شاکر و امیدوار باشیم، نیازهای اجتماعی مان برآورده شود، امنیت و حمایت اجتماعی داشته باشیم و افرادی باشند که دوستمان داشته باشند یا ما آنها را دوست داشته باشیم. قطعا وقتی سلامت روان به دلایلی محیطی به هم بخورد پیش آمادگی ژنتیکی برای بیماری خاص یا عصبی و افسرده شدن به وجود می آید. همه این عوامل در رفتار و شخصیت افراد تاثیر می گذارد.
در این موارد هم سلامت روان به علت کمبود در شخصیت و ژنتیک به خطر می افتد و ما دچار افسردگی شدید می شویم. آرامش در مفهوم وسیع کلمه یعنی کیفیت زندگی، نداشتن بیماری روانی و فراغت از اضطراب و افسردگی روحی که همگی در سلامت روانی نقس بسزایی دارند.
مواردی مانند شلوغی، سر و صدا و تنش چطور می توانند تحریک پذیری افراد را بالا ببرند و به مواردی مانند خستگی و عدم سلامت روان بینجامند ؟
شلوغی در همه جا وجود دارد. برای مثال به عنوان کارگر یا راننده مشغول به کار هستیم و سر و صدا همیشه با ماست یا حتی اگر صرفا خودمان هم برای انجام اموراتمان رانندگی کنیم باز هم سر و صدا و شلوغی وجود دارد.
اگر بتوانیم میزانی از آن را کم کنیم خوب است، منتها امکان پذیر نیست. ما مجبور هستیم روزانه با گرما، سرما و سر و صدا روبه رو باشیم و آن را تحمل کنیم. یکی از شاخص های سلامت روان این است که قدرت تحمل داشته باشیم و صرفا بالا رفتن درجه حرارت و سر و صدا باعث نشود که اعصابمان را از دست بدهیم و پرخاشگر شویم.
اگر چنین حالتی داشته باشیم پیش آمادگی ارثی و ژنتیکی در مقابل ناملایمات داریم و باعث می شود که سلامت روان ما به خطر بیفتد. در چنین مواقعی کمک گرفتن از متخصصان و استفاده از روش هایی که به آرامش ذهنی کمک می کند سبب می شود که ناملایمات معمول زندگی را تحمل کنیم. حتی ورزش کردن، تفریح رفتن و حضور در کلاس های آرامش خاطر و نظایر آن در این زمینه موثر است، به دلیل اینکه زندگی انسان در بهترین شرایط هم از ناملایمات روزمره فارغ نیست. شاید در جای دیگر این ناملایمات بیشتر هم باشد. برای مثال در کشوری ممکن است جنگ باشد، اما برخی از مردم آن با داشتن حس امیدواری آرامش داشته و جنگ را تحمل می کنند.
با توجه به اینکه امروزه بیشتر افراد وقت خود را در محل کارشان می گذرانند، نقش سلامت روانی محیط کار در کاهش وقوع حوادث شغلی چیست؟
در سال های اخیر افرادی در زمینه روانشناسی صنعتی فعالیت کرده و پژوهش های مفیدی را در زمینه میزان تاثیر عوامل محیطی در محل کار انجام داده اند. همیشه سعی می شود بهداشت روانی در محیط کار رعایت شود و به تبع با رعایت آن، هم به کارایی کارمندان کمک می شود و هم از بروز خطاهایی جلوگیری می کند که منجر به خطر افتادن سلامت جسمی و روحی در افراد می شود. بهداشت روانی حتی در زندگی عادی هم بسیار مهم است. برای مثال کنار بزرگراه دیواره می گذارند تا سر و صدا همسایه های آن اطراف را اذیت نکند، حتی معمولا در کشورهای پیشرفته هم هواپیماهای فرودگاه های نزدیک شهر در زمان خواب همسایگان پرواز نمی کنند و در این بازه زمانی پرواز قدغن هستند، اما در ایران این قاعده برعکس است. نیمه های شب پرواز می کنیم تا اول صبح به مقصد رسیده باشیم!
با توجه به زندگی ماشینی و هجوم انواع استرس ها چه راهکارهایی سلامت روان را در جامعه تضمین می کند؟
راهکارهای متعددی برای تضمین سلامت روان بیان شده که ایجاد آرامش یکی از آنهاست. محیط خانه در ایجاد آرامش بسیار اهمیت دارد. اگر بچه ها ارتباط سالمی با والدین نداشته باشند و به آنها محبت و توجه نشود، آمادگی بیشتری برای ناراحتی های روحی خواهند داشت. اگر بین والدین همیشه دعوا باشد، این مساله ایجاد ناراحتی می کند و به سلامت روان والدین و فرزندان آسیب فراوانی می زند.
طبیعتا وقتی میزان آسیب های روانی افزایش یابد و تعداد افراد جامعه در معرض این فشارها بالا باشد، به سطح جامعه ضربه وارد می شود و سلامت روان کل جامعه به خطر می افتد. بنابراین جواب ساده برای تضمین سلامت روانی وجود ندارد، اما اشاره شده که با پیشگیری می توان سلامت را تا حدودی ایجاد کرد، یعنی اگر والدینی صلاحیت فرزندآوری ندارند نباید فرد دیگری را به این دنیا بیاورند یا یک خانواده در آپارتمان ۵۰ متری نمی تواند چند فرزند داشته باشد، حتی وقتی والدینی مجبورند هر دو کار کنند، عدم رسیدگی آنها در سلامت روان فرزندان بسیار تاثیرگذار است. قطعا این موضوع در مورد اقتصاد کلان و بیکاری هم مطرح است. وقتی سلامت جسمی افراد و تغذیه آنان تضمین نشود، امکانات تحصیل و اشتغال وجود نداشته باشد و به موسیقی توجهی نشود، سلامت جسم و روان افراد به خطر می افتد. باید شادی و آرامش را در مردم ایجاد کنیم، چون موسیقی از نظر رشد مغزی در کودکان بسیار مهم است و در عاطفه مثبت افراد هم تاثیر می گذارد. بسیار جای تاسف است که در کشور ما کودکان به دلایل مختلف از تربیت موسیقیایی سالم محروم هستند، چرا که در دراز مدت نبود موسیقی بر سلامت روحی، روانی و اجتماعی آنان تاثیر بدی می گذارد.
دیدگاه خود را ثبت کنید
تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟در گفتگو ها شرکت کنید.