دوران آموزش متوسطه از جایگاه ویژهای در ادوار تحصیلی دانشآموزان برخوردار است. هدف این بازه ی زمانی آمادگی دانشآموزان جهت حضور در مقاطع تحصیلی بالاتر است. تحقیقات نشان میدهد به دلایل مختلف در این مقطع تحصیلی اغلب دانشآموزان در کلاس درس بیحوصله و کسل هستند و تمایل چندانی به یادگیری مطالب در کلاس ندارند. تحقیق دیگری در ایالات متحده نشان میدهد بیش از ۶۵ درصد مطالبی که در مورد مشاغل آینده به دانشآموزان تدریس میشود، در دنیای بیرون وجود خارجی ندارد؛ اما کماکان در مدارس تدریس میشود. این عدم همخوانی محتوای درسی با شرایط بیرون از مدرسه، عامل مهمی در پیدایش حس بیحوصلگی در دانشآموزان خصوصا در دوران نوجوانی است. در این نوشته به پنج مورد از راهکارهای پیشنهادی جهت بهبود این وضعیت اشاره شده است. لازم به ذکر است این موارد حاصل تحقیقات پاتریک کوک دیگان[۱](۲۰۱۶) از محققان حوزه آموزش در ایالات متحده ی آمریکاست و در پی بررسی ۱۰۰ مدرسه، و همچنین تدریس در شش مدرسه ی کاملا متفاوت به لحاظ رویکردهای آموزشی صورت گرفته است. بنابراین می توان گفت این موارد در تمامی مدارس کاربردی است.
راهکار اول، توجه بیشتر به انگیزههای درونی نسبت به موفقیتهای بیرونی است. تحقیقات نشان میدهد تمرکز بر نمرات امتحانی برای تمیز دادن دانشآموزان از یکدیگر و تعیین موفقیت یا عدم موفقیت بر اساس آن، یکی از علل اصلی حس بیعلاقگی در آنها است. آنچه موجب موفقیت دانشآموزان در دروس مختلف میشود، تعیین جریمه یا دادن جایزه نیست؛ بلکه این انگیزه ی درونی دانشآموز است که موجب پیگیری مستمر مطالب در آنها میشود. در رویههای آموزشی باید بستری برای شناسایی مهارت دانشآموزان و بهطور کلی علایق آنها در دنیای خارج پیدا کرد. تحت این شرایط دانشآموز سعی میکند تا محتوای آموزشی را در جهت نیل به آن هدف بهصورت مداوم پیگیری کند.
راهکار دوم، ترویج همکاری است. احساس خود را در دو شرایط متفاوت در مدرسه درنظربگیرید؛ وضعیتی که در حال رقابت با همکلاسیهای خود برای کسب نمره هستید در مقابل شرایطی که با آنها در حال همکاری برای انجام امور بهصورت گروهی هستید. بدیهی است که حالت دوم در علاقهمندی دانشآموزان به کلاس درس و تلاش برای حضور مستمر در آن بیشتر خواهد بود. در طرف دیگر این معادله معلمان قرار دارند که اگر از اکثر آنها بپرسید چه عاملی موجب موفقیت آنها در این حرفه شده است، بدون شک از توانایی برقراری ارتباط با دانشآموزان به عنوان یکی از عوامل کلیدی در این زمینه یاد خواهند کرد. ایجاد ساختار و فرهنگی مبتنی بر تعامل دانشآموزان با یکدیگر در کلاس درس، عامل مهمی در از بین بردن عدم تمایل آنها به مدرسه و شکوفایی استعداد آنها در زمینههای مختلف خواهد بود.
راهکار سوم، آشنایی دانشآموزان با دنیای پیرامون است. نباید اینگونه به دانشآموزان القا شود که محیط درس بهکلی ارتباط آنها را با دنیای پیرامون قطع کرده است. دانشآموزان باید بتوانند در محیط مدرسه برخی حوادث معمول در زندگی را نیز تجربه کنند. برای مثال برگزاری اردوی تفریحی یا انجام کاری که مورد علاقه ی آنها در خارج از مدرسه است. لازم بهذکر است انجام این امور باید در راستای برآوردن علایق دانشآموزان باشد نه اهداف درسی که ملزم به انجام آن هستند.
راهکار چهارم این است که از شکستها درس بگیریم. تحقیقات نشان میدهد رویکرد سنتی در ارزیابی دانشآموزان مبتنی بر نمرات امتحانی، باعث میشود آن دسته از دانشآموزانی که که نمیتوانند نمرات خوبی در آزمون کسب کنند، دچار حس شرمساری و کاهش انگیزه شوند. باید رویکرد آموزشی بر این اصل استوار باشد که هدف، مستقل از نتیجه است. بهدیگر بیان، هدف اصلی در انجام تمرینهای درسی یادگیری آنهاست و شکست تنها یکی از موارد آزمایش ناموفق در این فرآیند است.
و بالاخره راهکار پنجم این است که درس را با چرا شروع کنید. گاهی اوقات دانشآموزان هنگام یادگیری مطالب درسی دچار بیعلاقگی و کسالت میشوند؛ چون نه تنها انرژی زیادی صرف یادگیری آن میکنند، بلکه حتی نمیدانند به چه دلیل آن را مطالعه میکنند یا فواید آن در دنیای پیرامون چیست. طبیعی است اگر شما را مجبور به انجام کاری کنند که نمیدانید به چه منظور در حال انجام آن هستید، این امر موجب در شما موجب بروز رنجش و نگرانی میشود. دانشآموزان در ابتدای هر مفهوم درسی، هر موضوع یا مطلبی باید بدانند که علت بررسی آن چیست. تحت این شرایط آنها میدانند هر گامی که در مسیر آموزش برمیدارند، در حققیقت قدمی در شناسایی بهتر جهان حقیقی رو پدیدههای آن خواهد بود.
[۱] PATRICK COOK-DEEGAN (2016)
منبع:
Marzano, R., Waters, T. and McNulty, B. (2006).School leadership that works. Heatherton, Vic.: Hawker Brownlow Education.,
دیدگاه خود را ثبت کنید
تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟در گفتگو ها شرکت کنید.