خیلی وقتها در جلسات مشاورهی انتخاب رشته صحبت از هر رشتهای که به میان میآید یک مادر دلسوز میپرسد: «فارغالتحصیلان این رشته کجا استخدام میشوند و حقوقشان در ماه چند تومان است؟» یا یک پدر نگران با کلافگی میگوید: «برادرزادهی من همین رشته را خوانده و مدتهاست بدون دستیابی به نتیجه به دنبال کار میگردد!» یا دانشآموزی که از رتبهاش دلخوش نیست، با قطره اشکی گوشهی چشم و بغض خفیفی در گلو میگوید: «دخترخالهی من همین رشته را خوانده و الان که وارد بازار کار شده دستمزد ناچیزی دریافت میکند!»
البته توجه به بازار کار و آگاهی یافتن از اموری مشابه اینها یکی از ضرورتهای انتخاب رشته است. بدیهی است یکی از مهمترین اهداف نهایی از همهی این کارها- درس خواندن، به مدرسه رفتن، انتخاب رشته، دانشگاه رفتن و…- داشتن شغل مناسب در آینده است. هر قدر هم ارتباط رشتهی تحصیلی شما با شغل آیندهتان نزدیکتر باشد میزان بهرهوری و رضایتمندی شغلیتان افزایش مییابد. شما باید در آینده منشأ اثرات مثبت در جامعه باشید و هم خودتان و هم دیگران از این اثرات بهرهمند شوید. پس یکی از عوامل مهم در این تصمیمگیری میزان نزدیکی رشتهی شما با بازار کار است.
اما لطفاً دانشگاه را با ادارهی کاریابی اشتباه نگیرید. در دانشگاه باید مهارتها و آگاهیهای خود را تقویت کنید، ضمن تعامل و همکاری با استادان و سایر دانشجویان پتانسیلهای کاری خود را تقویت و تحکیم کنید و با اتکا به اعتباری که عنوان «دانشجو» و محیط «دانشگاه» به شما میدهد با محیطهای کاری مرتبط با رشتهتان ارتباط برقرار کنید.
چند سالی که به تحصیل در دانشگاه مشغول میشوید فرصتی تکرارنشدنی است. مدتزمانی است که نیازهای مالی زیادی ندارید؛ زیرا معمولاً مسئولیتهای جدی زندگی را بر دوش خود احساس نمیکنید و اغلب هنوز تحت حمایتهای اقتصادی خانواده هستید. خودتان هم توقعات چشمگیری ندارید. هنوز انتظار چندانی برای به دست آوردن دستمزدهای کلان ندارید و ضمناً کارهای زیادی وجود دارند که برخی فارغالتحصیلان دانشگاهها آنها را دون شأن خود میدانند اما شما به عنوان دانشجو از انجام آنها اکراه ندارید. علاوه بر اینها بازار کار هم نسبت به شما آسانگیرتر و مهربانتر است. حتی به اشتباهات و آزمون و خطاهای شما به دیدهی اغماض نگریسته میشود. معمولاً یکی از شرایط استخدام در محیطهای کاری داشتن سابقهی کاری است. این سابقهی کاری برای فردی که تازه از دانشگاه فارغالتحصیل شده کجا باید به دست آمده باشد؟ درست است. در زمان دانشجویی باید برای خودتان سابقهای دستوپا کنید.
مهم است که همزمان با تحصیل در دانشگاه، کار کنید. هر کاری! و با هر درآمدی! اگر کاری مرتبط با رشتهتان پیدا کردید که حقوق ناچیزی نصیبتان کند چه بهتر؛ اما اگر نشد حتی کاری که ربطی به رشتهتان نداشته باشد. وسوسه میشوم بگویم این موضوع از عنوان رشتهای که انتخاب کردهاید و سطح دانشگاهی که میروید، بر آیندهی شغلی شما تأثیرگذارتر است.
از همهی اینها جالب توجهتر، موضوع بسیار مهم کارآفرینی است که انگار تقریباً همهی ما طی یک باور جمعی آن را به فراموشی سپردهایم. انگار این را بدیهی انگاشتهایم که همگان باید در پایان دوران تحصیلشان مدرکبهدست از این اداره به آن شرکت و از این کارگاه به آن کارخانه بشتابند تا بالأخره در جایی استخدام شوند. عصری که در آن زندگی میکنیم عصر کارآفرینی است. رشد سرسامآور تکنولوژی، سرعت ارتباطات، گسترش اینترنت و شبکههای اجتماعی و کوچک شدن بیوقفهی این دهکده که جهانش میخوانیم سبب شده تا دنیای ما با شتابی خیرهکننده، پر شود از ایدههای کاری نو، با روشهایی خلاقانه، با تکیه بر سرمایههای کوچک. طرحهای کسب و کار تجاری که فقط در ۵ سال اخیر در دنیا ابداع شده از مدلهایی که در طول کل مابقی تاریخ بشر به وجود آمده بیشتر است!
در این دنیا اولویت اول برای یک فرد تحصیلکرده و فرهیخته، دادن ایدههای جدید، تولید کالاها و محصولات جدید، پیدا کردن روشهای جدید در تولید، گشایش بازارهای جدید، یافتن منابع جدید و ایجاد تشکیلات جدید در صنعت و تجارت است (Joseph Schumpeter-1934).
خودتان را کارآفرین بار بیاورید. به جای اضطراب از اینکه نهایتاً در کجا استخدام خواهید شد، روی پای خودتان بایستید و بسیاری را به استخدام خودتان درآورید. شما میتوانید. در این صورت حدی برای موفقیت و رضایت شغلی و انگیزه و توفیق اقتصادی شما متصور نخواهد بود.
دیدگاه خود را ثبت کنید
تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟در گفتگو ها شرکت کنید.