مشهور است که تاریخ از افسانه شروع میشود؛ یعنی ابتدای تاریخ «افسانهای» است.
ایرانیان باستان عقیده داشتند که اولین انسان و نخستین فرمانروای روی زمین شخصی بنام کیومرث بوده است.
چینیهای باستان بر این باور بودند که اولین انسان پانکو نام داشته و از نفس او باد و از موهایش درختان بوجود آمدهاند.
اقوام و ملتها با استفاده از افسانهها، چگونگی پیدایش انسان، ساختهشدن و سایل و ابزارها، بنیانگذاری اعیاد و سنتها و همانند آنها را بیان میکنند.
غیر مشخص و غیر دقیق بودن محتوای افسانهها بدین دلیل است که در افسانهها به زمان و مکان پدیدهها توجهی نمیشود درحالیکه در تاریخ هر واقعهای دارای زمان و مکان معینی است.
در افسانهها، هر ملتی دارای یک عصر طلایی است. یعنی عصری که سراسر آن خوبی و خوشبختی بوده و از درد و رنج و دشمنی اثری و خبری نبوده است.
ایرانیان باستان شهریاری: افسانهای بنام جمشید در محلی به نام وَرَجَمکَرد زندگی میکرده است. در ورجمکرد اثری از مرض،پیری، مرگ، گرسنگی،حسادت و مانند آنها نبوده و انسانها در خوشبختی زندگی میکردهاند.
به عقیده هندیان باستان درعصری به نام کریتایوگا انسانها عمری طولانی داشته و براساس راستی و درستی زندگی میکردهاند.
به عقیده چینیهای باستان، در عصر خاقانهای نیکوکار، انسانها خوشبخت بودهاند. خاقانها که خیرخواه انسانها بودهاند مانند معلمی دلسوز آنها را به سوی زندگی سالم و بهکارگیری ابزار و وسایل راهنمایی میکردهاند.
اصطلاحاتی مانند افسانه، قصه، داستان و اسطوره، معمولاً به مفهوم سخن بیاساس و غیرواقعی بکار برده میشوند.
داستان جنگ تروا: درپی کاوشهای باستانشناسی، خرابههای شهر تروا در غرب آسیای صغیر در سال ۱۸۷۰م توسط شلیمان باستانشناس آلمانی کشف شد، تحقیقات نشان داد این جنگ در ۱۲۰۰ سال قبل از میلاد رخ داده است.
مفاهیم و مضامین افسانهها، اختصاص به یک قوم یا ملت ندارد: در افسانههای ایران باستان اسفندیار، قهرمانی رویینتن است. در یونان باستان آشیل و در اسکاندیناوی بالدر رویین تن هستند.
اسطورهشناسی تطبیقی که به مطالعه درباره وجوه مشترک افسانههای ملل میپردازد.
انسانها در گذشتههای دور باهم زندگی میکردهاند و سپس از هم جدا شدهاند.
در ایران باستان مردم براین باور بودهاند که موجود شریری بنام دیو وجود دارد.
در هند باستان که دیو را بصورت دئوس میخواندهاند، دئوس را یکی از خدایان خود میپنداشتهاند.
تحقیقات اسطورهشناسی و زبان شناسی نشان داده که دیو و دئوس و زئوس یکی بودهاند و درزمانی که اقوام ایرانی و هندی با هم زندگی میکردهاند خدای مورد پرستش آنان بوده است.
براساس اسطورههای اسکاندیناوی، لوکی دشمن بالدر است. بالدر هم چندین بار در خواب میبیند، که خواهد مرد، اما فریگ (یکی از خدایان) همهی موجودات را سوگند میدهد که به بالدر آسیبی نرسانند؛ به جز درختی که بسیار کوچک است. لوکی با شاخهای از درخت، تیری میسازد و به هود میدهد تا به طرف بالدر پرتاب کند. بدین ترتیب بر اثر آن تیر، بالدر جان میسپارد.
یکی از دلایل حضور بینشهای افسانهای و اسطورهای در تاریخ بشر، حاکمیت فرهنگ شفاهی بوده است. نقطه مقابل فرهنگ شفاهی، فرهنگ مکتوب است.
در فرهنگ مکتوب عامل اصلی حفظ و انتقال دانشها و تجارب بشری و بطور کلی آنچه فرهنگ او را میسازد. کتابت است.
در فرهنگ شفاهی عامل اصلی حفظ و انتقال دانشها، تجارب و بطور کلی فرهنگ، کلام است .
در فرهنگ شفاهی تنها وسیله حفظ دانشها و تجربهها، حافظه و تنها وسیله انتقال آنها گفت و شنود است.
حافظه انسان همواره در معرض خطر فراموشی است.
عواملی چون گذشت زمان، تحول فرهنگ جوامع، اعمال سلیقه، نفوذ اغراض و اهداف و دخالت تعصبات اعتقادی و قومی و مسائلی نظیر آنها از مهمترین عوامل تغییر اخبار و داستانها در فرهنگهای شفاهی است.
ویکو مورخ ایتالیایی میگوید: افسانهها در اصل راست و جدی بودهاند اما بعدها دستخوش تغییر شدهاند.
فرهنگ شفاهی جوامع با حاکمیت فرهنگ مکتوب به پایان میرسد.
افسانه ها هسته ای از واقعیت دارند که در طول زمان در هاله ای از تخیلات و در معرض افزودن ها و کاستن ها قرار می گیرند.
در هند باستان افسانهها در حدود ۱۲۰۰ ق.م. به صورت مکتوب درآمدکه به آنها کتابهای ودا می گویند .
در یونان باستان نیز پس از چند قرن افسانهها و داستانها در قرن نهم قبل از میلاد مکتوب شد.
هومر حماسهسرای یونانی به جمعآوری افسانهها و حماسههای یونانی پرداخت و آنها را در دو مجموعه به نامهای ایلیاد و اودیسه گردآورد.
در ایران پس از آنکه فردوسی شاهنامه را به نظم درآورد همگان شاهنامه را شکل واحد افسانهها و حماسههای ایرانی دانستند.
در حد فاصل افسانه و تاریخ، حماسه قراردارد.
در افسانهها بیشتر راجع به اوایل و پیدایش ملتها، سنتها، ابزارها و پدیدهها سخن گفته میشود.
درحماسهها درباره حفظ جوامع از دستبرد دشمنان با توسل به جنگ و اعمال پهلوانی گفتگو میشود.
در مرحله اول (افسانه) وقایع تاریخی کاملاً دگرگون شدهاند. در مرحله دوم (حماسه) وقایع تاریخی تا حدود زیادی دگرگون شدهاند و در مرحله سوم (تاریخ) وقایع تاریخی کمابیش بدون تغییر ماندهاند.
مهمترین عامل حفظ اخبار تاریخی و جلوگیری از تبدیل آنها به حماسه با افسانه گسترش استفاده از خط است.
در حد فاصل هخامنشیان و اشکانیان نیز دولت بیگانه سلوکی حاکم بوده است.
این ترتیب برای تاریخ ایران پیش از اسلام، از حدود ۲۰۰ سال پیش در ایران رایج شده است .
دوران افسانهای (اساطیری): از پیشدادیان تا دوره کیخسرو پادشاه کیانی
دوران حماسی: از فرمانروایی کیخسرو تا اواخر دوره کیانیان
دوران تاریخی: ازسالهای پایانی فرمانروایی کیانیان تا سراسر دوران فرمانروایی اشکانیان و ساسانیان.
پیشداد یعنی قانونگذار نخستین و جمع آن پیشدادیان است.
پیش به معنای قبل و ابتدا است و منظور از آن بنیانگذاری است. داد هم به معنای قانون است. لذا پیشداد به مفهوم قانونگذار نخستین میباشد.
به نوشته شاهنامه فردوسی کیومرث اولین انسان و اولین فرمانروا بود. او که در کوهها زندگی میکرد و لباسش از پوست پلنگ بود. سیسال بر انسان و حیوان فرمانروایی کرد.
پسر کیومرث، سیامک نام داشت. او به دست دیوها کشته شد. فرزندش بنام هوشنگ از دیوها انتقام گرفت.
هوشنگ اولین کسی است که لقب پیشدادی یافت و شیوه استخراج فلزات و رامکردن حیوانات را به بشر آموخت.
جمشید بر دیوان پیروز شد و روز پیروزی خود را نوروز نامید. بدین ترتیب عید نوروز بوجود آمد. اما در اوخر عمر مغرور شد و گناهکاری پیشهساخت در نتیجه بدبختی پدید آمد.
جادوگری بنام ضحاک به او حمله کرد. جمشید اسیر ضحاک شد و با اره به دو نیمه گردید.
ضحاک هزار سال حکومت کرد و چون برشانههایش دو مار روییده بود برای خوراک آنها عدهی زیادی را کشت.
فریدون سه پسر به نامهای ایرج، سلم و تور داشت. او غرب دنیا را به سلم داد. سلم نیای مردم مغرب یعنی یونان و روم است. شرق دنیا را هم به تور داد. تورنیای تورانیها یعنی ترکان و چینیها است. وسط زمین را هم به ایرج داد. ایرج نیای ایرانیان است. قلمرو ایرج را که در وسط زمین قراردارد، ایران مینامند.
افراسیاب پادشاه توران به ایران حمله کرد. براساس روایات حماسی پس از مدتی جنگ، دو طرف تصمیم گرفتند برای تعیین مرز ایران و توران، آرش پلهوان ایرانی از بالای کوه دماوند تیری به سوی مشرق پرتاب کند.
زال صاحب فرزندی به نام رستم شد. او نیرومندترین پهلوان ایران پیش ازاسلام شد و بارها دشمنان ایران را شکست داد.
سیاوش به توران نزد افراسیاب رفت، افراسیاب ابتدا با سیاوش مهربانی کرد اما با ناجوانمردی سیاوش را به قتل رساند.
اسفندیار از پدرخواست که تاج و تخت را به او واگذارد. گشتاسب او را به سیستان فرستاد تا رستم را دستبسته به نزدش بیاورد. رستم نتوانست او را شکست بدهد. لذا با راهنمایی سیمرغ تیری از چوب درخت گز بر چشم او (تنها جایی از بدنش که رویینتن نبود) زد و اسنفدیار را کشت.
پس از بهمن خواهرش همای به پادشاهی رسید و پس از او با گذشت روزگار نوهاش دارا برتخت نشست.
از نام لهراسب، گشتاسب و تعدادی دیگر که در نامشان کلمه اسب وجود دارد، به وجود خاندانی موسوم به آسپه در تاریخ ایران پیبردهاند.
اسطورهشناسی تطبیقی اطلاعات فراوانی درمورد روابط اقوام و ملل، چگونگی جدا شدن آنها از یکدیگر، مبادلات فرهنگی میان آنها، تحول زبانها و دگرگونی فرهنگها بدست داده است.
افسانهها توام با تخیل هستند و یا به اطلاعات اندک،شاخ و برگ میدهند و اشخاص یا وقایع را به سمبلها تبدیل میکنند.
متخصصان ادبیات با اسطورهشناسی سروکار دارند. کتابهای افسانه و حماسهها به یک معنی کتاب های ادبی هستند.
دیدگاه خود را ثبت کنید
تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟در گفتگو ها شرکت کنید.