فرهنگ ها تغییر می یابند و مراحلی را پشت سر می گذارند. تاریخ و جغرافیا بستررشد و تحول موجودات جهان طبیعت اند. موجوداتی که هویت مشترکی دارند از تاریخی مشابه برخوردارند. حیوانات مختلف مراحل زندگی یکسانی دارند، مورچگان از هزاران سال پیش مراحل مشابهی را در طول زندگی خود داشته اند.
مناطق زندگی حیوانات از نظرجغرافیایی نیز فرق می کند، برخی از حیوانات به دلیل توان انطباق با محیط، در مناطق مختلف زندگی می کنند. برخی نیز نمی توانند خود را با شرایط محیطی دیگر انطباق دهند و به همین دلیل تنها در محدوده جغرافیایی خاصی یافت می شوند. برخی دیگر از حیوانات برای دستیابی به محیط زندگی مناسب، در دوران حیات خود در خشکی یا دریا، مسافت های طولانی را طی می کنند.
جسم انسان گرچه از آن جهت که موجودی طبیعی است در طول تاریخ از دوران جنینی تا تولد، جوانی و پیری مراحل مشابهی را طی می کند، اما انسان مانند حیوانات دیگر نیست تا به طور طبیعی بتواند با شرایط جغرافیایی مختلف سازگارشود. به همین دلیل آدمی با فعالیت های انسانی و فرهنگی خود، و از طریق تصرفاتی که در طبیعت انجام می دهد، امکان سازگاری با شرایط مختلف جغرافیایی را پیدا می کند.
زندگی اخلاقی و فرهنگی بشر در طول تاریخ و در جوامع مختلف شکل یکسانی ندارد و از تاریخ مشابهی برخوردار نیست. بنابراین تفاوت اخلاق و فرهنگ بشر از سنخ تفاوت هایی نیست که یک نوع واحد از موجودات طبیعی در طول زندگی خود دارند، بلکه تفاوت اخلاق ها و فرهنگ ها از سنخ تفاوت هایی است که در انواع مختلف موجودات است.
زیرا خصوصیات اخلاقی و ذهنی افراد، و فرهنگ های آنها به تناسب عقاید و ارزش هایی که دارند از هویت های متفاوتی برخوردار است.
امتداد تاریخی و گستره جغرافیایی فرهنگ های گوناگون یکسان نیست. فرهنگ هایی که در طول زمان در یک سرزمین واحد پدید آمده اند، و فرهنگ هایی که در زمان واحد در سرزمین های متعدد به وجود می آیند، زندگی و تاریخ یکسانی ندارند. برخی از فرهنگ ها، عمری کوتاه داشتند. بعضی از آنها مدّتی طولانی دوام آورده و همچنان ادامه یافته ا ند.
برخی، در مناطقی محدود شکل گرفته و نتوانسته اند از مرزهای جغرافیایی خود عبور کنند، ولی برخی دیگر، گسترش پیدا کرده و تداوم یافته اند.
عناصر و اجزای مختلف درون فرهنگ ها نیز یکسان نیستند، برخی از عناصر فرهنگی، قابلیت تداوم و حتی انتقال از یک منطقه جغرافیایی و فرهنگی به مناطق دیگر را دارند ولی برخی دیگر چنین ظرفیت هایی ندارند.
برخی از فرهنگ ها ظرفیت جهانی شدن را ندارند، فرهنگ هایی که ارزش ها و عقاید آنها ناظر به قوم و منطقه خاصی است و نگاهی سلطه جویانه نیز نسبت به دیگر اقوام ندارند، از محدوده قومی و منطقه ای خود فراتر نمی روند.
فرهنگ صهیونیسم بین الملل و فرهنگ سرمایه داری دو نمونه از این فرهنگ است. صهیونیسم آرمان ها و ارزش های خود را متوجه نژاد خاصی می داند و با رویکرد دنیوی و این جهانی خود، دیگران را در خدمت این نژاد به کار می گیرد.فرهنگ سرمایه داری نیز کانون ثروت و قدرت را مورد توجه قرار می دهد و کشورهای دیگر را در پیرامون و حاشیه آن به خدمت می گیرد.
فرهنگی که عقاید،ارزش ها، هنجارها و رفتارهای آن مطابق نیازهای فطری باشد، همان فرهنگ حق است.
فارابی جامعه ای را که عقاید و ارزش های آن حق باشد اما هنجارها و رفتارهای آن موافق با حق نباشد، مدینه فاسقه می نامد.
فرهنگ جهانی باید ویژگی ها و ارزش های عام و جهان شمول داشته باشد.حقیقت، معنویت، عدالت، حرّیت، مسئولیت و عقلانیت از مهمترین ویژگی ها و ارزش هایی اند که یک فرهنگ مطلوب جهانی باید از آنها برخوردار باشد.
دیدگاه خود را ثبت کنید
تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟در گفتگو ها شرکت کنید.